امروز ۲۵ شهریور ۹۸

ساعت یک بامداد

جیییییییییییییییییییغ 

مامان:یا خدا مهسا حالت خوبه

بابا: مهسا مهساااااااا 

یک دفعه در اتاقم با شدت باز شد و با چهره ترسیده و رنگ پریده پدر و مادرم مواجه شدم در حالی که قهقه میزنم بغلشون میکنم 

وای مامان بالاخره شد بابا یادته میگفتی نمیشه بیخیالش شو میگفتی این سماجتت بی فایده هست دیدین از پسش بر اومدم، دیدین تونستم

بالاخره به ارزوم رسیدم همونی که میخواستم شد ، خدا جواب این چند سال تلاشمو داد

نیلوفر جونم ،الایی، لبخند عزیزم ممنون که من رو به این چالش دعوت کردید❤❤❤❤


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

car hire agadir, Casablanca, Marrakech حجت نعمت الهی ادبیات متوسطه دوره اول استان آذربایجان غربی (وبلاگ قدیم) Victor Jennifer فروشگاه فایل های نایاب پوشاک empty دبیرستان شهید افتخاری شهرک دانلود